چشم تو

*~ÑΘ_ᄂΘ¥E~*

تبلیغات در سایت ما
تبلیغات در سایت ما تبلیغات در سایت ما

تبلیغات سایت

چشم تو

کاش می‌دیدم چیست
آنچه از چشم تو تا عمق وجودم جاری است
آه وقتی که تو لبخند نگاهت را
می‌تابانی

بال مژگان بلندت را
می‌خوابانی
آه وقتی که توچشمانت
آن جام لبالب از جان‌دارو را
سوی این تشنه جان سوخته می‌گردانی
موج موسیقی عشق
از دلم می‌گذرد
روح گل‌رنگ شراب
در تنم می‌گردد
دست ویرانگر شوق
پرپرم می‌کند ای غنچه رنگین، پرپر

من در آن لحظه که چشم تو به من می‌نگرد
برگ خشکیده ایمان را
در پنجه باد
رقص شیطان خواهش را
در آتش سبز
نور پنهانی بخشش را
در چشمه مهر
اهتزاز ابدیت را می‌بینم

بیش از این سوی نگاهت نتوانم نگریست
اهتزاز ابدیت را یارای تماشایم نیست
کاش می‌گفتی چیست
آنچه از چشم تو تا عمق وجودم جاری است

اینجــا

 

13xas2y9jsdaqxjgoa1

اینجــا ، ایـن جــا را از هـمـ جــدا می نویسنـد…! اینجــا یکـدیگـر هم دیگـر یکـدیگـر نیسـ‌ت ، یـک دیگـر اسـت…! مکـ‌ث زیـاد شـدهـ اسـ‌ت…! میـان واژهـ هــا ، میــان حـرف هـا ، میـان شخـص هـا…! اینجــا خیلی وقـت است کـ ه بیـن همـ ه چیـز فـاصلـ ه افتـادهـ… مـن و تـو را ، مـن و . . . 

عاشقت شدم

در ویتنام عاشقت شدم

با هزار شقایق ِ نورماندی که در دامنت / کاشته بودی

خلبان بودم / در ارتفاعات ِ آرزو های / بر باد رفته

دلتنگی / بال چپم را از کار انداخت

ترسیدم از سقوط ... وقتی از چشم های تو / افتادن باشد .....

در ویتنام ِ تـــــــــــــــنت  عاشقت شدم

وقتی که دست هایت / خط ِ مقدم ِ / لمسیدنم شد

چشم هایت / ما فوقم بود / که از او دستور میگرفتم

لب هایت / تا دندان مسلح بود

که پناه میگرفتم / در خاکریز ِ سینه هایت

بگذار تمام دنیای اطراف / مشکلاتشان را با گفتمان حل کنند

پرچم سفید ِ دامنت هم / بالا بیاید من از چشم های تشنه ات دستور میگیرم

بگذار صحرایی ترین دادگاه را / تشکیل دهند

آلکاتراس اگر آغوش توست

 

انفرادی ترین سلول هایش برای من

 

غُصه نخور

 غُصّـــه نخــــور!

 حتّــی اگــــــر همــه ی عـروسـک هـا

 از خـواب بیـــــدار شـونــــــــد،

 مجسمــــه هـا

 بـا صـــــدای بلنـــــد فکـــر کننــــد

 و دیـوانـگان شفـــــــا بگیـرنـــــد،

 مـن بــــاز خـودم هستـــــم

 و بــــاز...

 شیفتــــه ی تــــواَم

وصله ناجور

 تـا آمـــــدن ِ دوبـاره ات...

 اشکهــــایـم را در تُنـگ ِ مـاهـی هـا

 مخفـــی مـی کـُنــــــم

 و روزهـای نبـودنـت را

 در تقـویـــــم ِ روی میــــز هـاشــــور مـی زنــم

 شـکایتـــی نـدارم...

 تـا یـادم بـوده

 "جـــدایـی" و "فـاصـلــــــه"

 دو وصـلــــــه ی نـاجـــــور ِ زنـدگــــی ام بـوده انــــد.

نفس ميكشم

 چـراغــی در ایـن حـوالــی

 در چشـــم ِ وقـت سـو سـو نمـی ریـــزد

 چقــــدر ایـن جـاده از مسیــر ِ دیـروز پـُــر اسـت

 چقــــدر بـا تــو بـودن را

 بـه خـاطــــر ِ فـــــــردا

 نفـس مـی کِشَــم

بد شده ايم

 

بد شده ايم !

 

از وقتي شروع کرديم به قربانت بروم هاي تايپي

 

به دوستت دارم هاي اس ام اسي

 

به عاشقتم هاي فيس بوکي ، وايبري ، ويچتي ، لايني

 

بد شده ايم !

 

از وقتي هر کدام از کانتکت ليستمان چيزي فرستاد و " قلب هاي سرخ "

 

 را روانه ي تکست کرديم و عشقم و عزيزم و گلم صدايش کرديم

 

فرقي هم نمى كرد ، كه باشد

در نهايت

عشق که تعریف آن برای ما این قدر سخت است، تنها تجربه بشری است که واقعا ماندگار و حقیقی است.

عشق نیروی مخالف ترس است، اساس هر رابطه است، قلب خلاقیت است، و قدرت قدرت هاست.

عشق پیچیده ترین موضوع بین انسان هاست، منبع خوشبختی است، انرژی است که ما را به هم متصل می سازد و درون ما خانه می کند...

در نهایت عشق چیزی است که ما را به راستی میتوانیم هدیه کنیم.

در دنیای مبهم، رویایی و پوچی؛ عشق منیع حقیقت است.

بنابراین در مورد عشق خود نسبت به  یکدیگر خسیس نباشیم و سال جدید را با عشق شروع کنیم....

عاشقى

اگه عاشقی، سعی کن به عشقت برسی چون وقتی بره دیگه رفته.

 اگه عاشق نیستی پس تلاش نکن که طعمش رو بچشی.

چون تلخترین شیرینی روزگاره

 

عشق هاى امروزى

عشق یعنی اینکه وقتی یه اس ام اس ازش میاد حتی قبل اینکه بدوونی چی نوشته لبخند میاد روی لبت، 

همینکه یه لحظه بهت فک میکرده واست اندازه یه دنیا می ارزه

بگذار

 

آرامـــــــ✘ـــــــش وجــــود مــــن

بـــودنـــــــم בر آغـــوش مــــــردان ات اســــــت

بـــــــگــذار حـــــــــــــســـودان هـــر چـــﮧ مـی خــواهــــــــند بــگـــویــنــد

 جــــز تـــو و عــــــــــــــشــق تــو

 تـــمــــــــــــــوم دنــیـــــــا پـــــــر

 

نوشته یکی از دوستان به اسم محمد و مونا

مرغ خسته

 

 

بگذار سر به سینه ی من تا بگویمت

اندوه چیست ؟ عشق کدام است ؟ غم کجاست ؟

بگذار تا بگویمت این مرغ خسته جان

عمریست در هوای تو از آشیان جداست . . .

رابــطه

 

 

نمى دانم چه رابطه ایست ؟

بین نبودنت با رنگ ها

دلتنگ تو که می شوم

زندگى ام سیاه مى شود !

خــــــــــاص

اگه یه روز یکی با همه ی قلبش دوست داشت

حواست باشه

تو خاص نیستی

اونه که آدم کمیابیه و در حال انقراض

مواظبش باش . . .

عاشقانه 1



ﻣــﯽ ﺩﺍﻧـــﯽ
ﺍﮔـــﺮ ﻫﻨﻮﺯ ﻫﻢ ﺗﻮﺭﺍ ﺁﺭﺯﻭ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ
ﺑﺮﺍﯼ ِ ﺑـﯽ ﺁﺭﺯﻭ ﺑﻮﺩﻥ ِ ﻣﻦ ﻧﯿﺴﺘـــ !
ﺷــﺎﯾـــــﺪﺁﺭﺯﻭﯾــﯽ ﺯﯾﺒـــﺎﺗــﺮ ﺍﺯ ﺗـــ ــــﻮ ﺳــﺮﺍﻍ ﻧﺪﺍﺭﻡ

عـــــــشـــــــــــــــق

 

عشق کنار هم ایستادن زیر باران نیست...!!! عشق این است که یکی برای دیگری چتر شود و دیگری هرگز نفهمد چرا خیس نشد...

بـــــــی تـــــــو

آرزو میکنم وقتی یاد من افتادی

چنان آسمان دلت بگیرد

که با هزار شب گریه هم

آرام نگیری ...

 

    این مطلب یکی از دوستان به اسم محمد و مونا 

    لطف کنید شما هم مطالب خود را به اشتراک وب بگذارید تا با نام شما ثبت شودچشمک

داستان دوستي و محبت

دو دوست با پای پیاده از جاده ای در بیابان عبور می کردند

بین راه سر موضوعی اختلاف پیدا کردند و به مشاجره پرداختند

یکی از آنها از سر خشم بر چهره دیگری سیلی زد!

دوستی که سیلی خورده بود سخت آزرده شد

ولی بدون آن که چیزی بگوید روی شن های بیابان نوشت :

امروز بهترین دوست من بر چهره ام سیلی زد . . .

آن دو کنار یکدیگر به راه خود ادامه دادند به یک آبادی رسیدند

تصمیم گرفتند قدری آنجا بمانند و کنار برکه آب استراحت کنند

ناگهان شخصی که سیلی خورده بود لغزید و در برکه افتاد

نزدیک بود غرق شود که دوستش به کمکش شتافت

و او را نجات داد بعد از آن که از غرق شدن نجات یافت

بر روی صخره ای سنگی این جمله را حک کرد:

امروز بهترین دوستم جان مرا نجات داد . . .

دوستش با تعجب از او پرسید:بعد از آن که من با سیلی تو را آزردم

تو آن جمله را روی شن های صحرا نوشتی

ولی حالا این جمله را روی صخره حک می کنی ؟

دیگری لبخندی زد و گفت: وقتی کسی ما را آزار می دهد

باید روی شن های صحرا بنویسیم تا باد های بخشش آن را پاک کنند

ولی وقتی کسی محبتی در حق ما می کند

باید آن را روی سنگی حک کنیم

تا هیچ بادی نتواند آن را از یادها ببرد . . .

اعتصاب سه زن...

 

 

سه تا زن انگلیسی ، فرانسوی و ایرانی با هم قرار میزارن که اعتصاب کنن و دیگه کارای

 

خونه رو نکنن تا شوهراشون ادب بشن و بعد از یک هفته نتیجه کارو بهم بگن !

 

 

 

بعد از انجام این کار دور هم جمع شدن ،

 

زن فرانسوی گفت : به شوهرم گفتم که من دیگه خسته شدم بنابراین نه نظافت منزل،

نه آشپزی ، نه اتو و نه . . . خلاصه از اینجور کارا دیگه بریدم .

 

 

خودت یه فکری بکن من که دیگه نیستم یعنی بریدم !

 

 

 

روز بعد خبری نشد ، روز بعدش هم همینطور .

 

 

 

روز سوم اوضاع عوض شد، شوهرم صبحانه را درست کرده بود و آورد تو رختخواب من

 

 

هم هنوز خواب بودم ، وقتی بیدار شدم رفته بود .

 

زن انگلیسی گفت : من هم مثل فرانسوی همونا را گفتم و رفتم کنار .

 

 

 

روز اول و دوم خبری نشد ولی روز سوم دیدم شوهرم لیست خرید و کاملا تهیه کرده بود

 

 

، خونه رو تمیز کرد و گفت کاری نداری عزیزم منو بوسید و رفت .

 

زن ایرانی گفت : من هم عین شما همونا رو به شوهرم گفتم !

 

 

 

اما روز اول چیزی ندیدم !

 

 

 

روز دوم هم چیزی ندیدم !

 

 

 

روز سوم هم چیزی ندیدم !

 

 

 

شکر خدا روز چهارم یه کمی تونستم با چشم چپم ببینم !خنده

 

 

لبخندی که زندگی ام را نجات داد !....

 

بسیاری از مردم کتاب " شاهزاده کوچولو " اثر " اگزوپری "

( آنتوان دو سنت‌ اگزوپری )

را می شناسند .

دلم را برایش سوزاندم

سردش بود...

دلم را برایش سوزاندم...

گرمش که شد با خاکسترش نوشت،

خداحافظ...

 

به همین سادگی …

Naghmehsara (513)

 

افسانه هارو رها کن ….

دوری و دوستی کدام است؟؟

فاصله هایند که عشق را می بلعند !

من اگر نباشم دیگری جایم را پر میکند !!…

به همین سادگی …

سبد قلبم را پر خواهم کرد …

Naghmehsara (540)

 

سبد قلبم را پر خواهم کرد از عطر تنــت ،

تا که یادم باشد روزی اینجا بودی…

نزدیک تر از من به خودم…!

خودمانی بگويم

Naghmehsara (582)

 

شـــاید برایت عجیب ســت این همه آرامشـــم !

خــودمـــانی بگویــم ؛ …

به آخر که برسی ، دیگر فقط نـــگاه میکنــی . . .

حالا يقين دارم

Naghmehsara (548)

 

شک کرده بـودم کسی بین ماست !

حالا یقین دارم “مـن” بین دو نفر بودم !

چقدر تفاوت وجود داشت بین واقعیت و طرز فکر من!

باران كه ميزند

Naghmehsara (519)

 

میگوینــد: بــاران کــه میزنــد …

بــوی ” خــاک “ بلنــد می شــود …

امــا …

اینجــا بــاران کــه میزنــد …

بــوی ” خاطــره ” بلنــد میشــود …!