در ویتنام عاشقت شدم

با هزار شقایق ِ نورماندی که در دامنت / کاشته بودی

خلبان بودم / در ارتفاعات ِ آرزو های / بر باد رفته

دلتنگی / بال چپم را از کار انداخت

ترسیدم از سقوط ... وقتی از چشم های تو / افتادن باشد .....

در ویتنام ِ تـــــــــــــــنت  عاشقت شدم

وقتی که دست هایت / خط ِ مقدم ِ / لمسیدنم شد

چشم هایت / ما فوقم بود / که از او دستور میگرفتم

لب هایت / تا دندان مسلح بود

که پناه میگرفتم / در خاکریز ِ سینه هایت

بگذار تمام دنیای اطراف / مشکلاتشان را با گفتمان حل کنند

پرچم سفید ِ دامنت هم / بالا بیاید من از چشم های تشنه ات دستور میگیرم

بگذار صحرایی ترین دادگاه را / تشکیل دهند

آلکاتراس اگر آغوش توست

 

انفرادی ترین سلول هایش برای من